پیشــوای آزادگان

وبلاگی با موضوع عاشورا

پیشــوای آزادگان

وبلاگی با موضوع عاشورا

غروب شصت و یک

حـتی خدا میان حسـینیه‌ی غمش

سوگند خورده است به ماه محرمش

شب‌های قدر محترم و با فضیلت‌اند

امّا نمی‌رسند به شب‌های ماتمش

امروز نه، غروب همان سال شصت و یک

ما را گره زدند به نخ‌های پـرچمش

این دستمال گـریه پر از نـور می‌شود

وقتی به دست روضـه‌ی خورشید می‌دمش

چشمی که از برای تو گریان نمی‌شود

باید حواله داد به دست جـهنمش

جانم فدای محتشم خانواده‌ات

با این چه نوحه و چه عزا و چه ماتمش

علی اکبر لطیفیان

شور عشق

دلخوشم من چون گدای این درم

هم گدای فاطمه هم حیدرم

سوی این در هست دائم دست من

نیست حاجت بر سرای دیگرم

آبرویم از در این خانه است

زین سبب از خلق عالم برترم

تا که آید نام زیبای حسین(ع)

اشک آید از دو چشمان ترم

روضه‌هایش چون به گوشم می‌رسد

می‌زند بر سینه و دل آزرم

کاش می‌شد کربلا باشم شبی

تا به برگیرم مزار دلبرم

یاد دارم کودکی بودم ولی

شور عشقی بود دائم در سرم

تا که ایام محرم می‌رسید

می‌نمودم رخت ماتم در برم

یاد دارم مانده در گوشم هنوز

گریه‌های بی صدای مادرم

اینچنین می‌گفت با صد شور و شین

من فدای کام عطشان حسین(ع)

حامد کاظمی

وعده گاه داور

فرود آیید یاران وعده گاه داور است اینجا

بهارستان سرخ لاله های پرپر است اینجا

چه غم گر از منا و وادی مشعر سفر کردی

خدا داند که بهتر از منا و مشعر است اینجا

زیارتگاه کل انبیاء تا با من محشر

مزار قتلگاه عاشقان بی سر است اینجا

فرود آیید ای یاران در این صحرا که می بینم

ز بانگ العطش غوغای روز محشر است اینجا

فرات از چار جانب موج زن اما خدا داند

جواب العطش شمشیر و تیر و خنجر است اینجا

رباب از اشک و خون دل دو چشم خویش دریا کن

که آب تیر زهر آلوده شیر اصغر است اینجا

به گل باران چه حاجت دشت و صحرا را که می بینم

زمینش لاله گون از خون سرخ اکبر است اینجا

مبادا نام آب آرید ای طفلان معصومم

که سقّای حرم خود از شما تشنه تر است اینجا

عَلَم افتاده، من تنها و اطرافم پر از دشمن

سر و دست علمدارم جدا از پیکر است اینجا

برادر با تن عریان به موج خون و می بینم

که کعب نیزه عرض تسلیت بر خواهر است اینجا

سزد که دعوت کنم در کربلا پیوسته «میثم» را

که او را شور و حال و اشک و سوز دیگر است اینجا

شاعر: غلامرضا سازگار(میثم)

به نال ای دل که دیگر ماتم آمد

به نال ای دل که دیگر ماتم آمد

بگری ای دیده ایام غم آمد

گل غم سرزد از باغ مصیبت

جهان را تازه شد داغ مصیبت

جهان گردید از ماتم دگرگون

لباس تعزیت پوشیده گردون

ز باغ غصه کوه از پا فتاده

زمین را لرزه بر اعضا فتاده

فلک تیغ ملامت بر کشیده

ز ماه نو الف بر سر کشیده

ازین غم آفتاب از قصر افلاک

فکنده خویش را چون سایه بر خاک

عروس مه گسسته موی خود را

خراشیده به ناخن روی خود را

خروش بحر از گردون گذشته

سرشک ابر از جیحون گذشته

تو نیز ای دل چو ابر نوبهاری

به بار از دیده هر اشگی که داری

که روز ماتم آل رسول است

عزای گلبن باغ بتول است

عزای سید دنیا و دین است

عزای سبط خیرالمرسلین است

عزای شاه مظلومان حسین است

که ذاتش عین نور و نور عین است

دمی کز دست چرخ فتنه پرداز

ز پا افتاد آن سرو سرافراز

غبار از عرصهٔ غبرا برآمد

غریو از گنبد خضرا برآمد

ملایک بی‌خود از گردون فتادند

میان کشتگان در خون فتادند

مسلمانان خروش از جان برآرید

محبان از جگر افغان برآرید

درین ماتم بسوز و درد باشید

به اشگ سرخ و رنگ زرد باشید

بسان غنچه دلها چاک سازید

چو نرگس دیده‌ها نمناک سازید

ز خون دیده در جیحون نشینید

چو شاخ ارغوان در خون نشینید

به ماتم بیخ عیش از جان برآرید

به زاری تخم غم در دل بکارید

که در دل این زمان تخم ملامت

برشادی دهد روز قیامت

خداوندا به حق آل حیدر

به حق عترت پاک پیامبر

که سوی محتشم چشم عطا کن

شفیعش را شهید کربلا کن

محتشم کاشانی

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

این صبح تیره باز دمید از کجا کزو

کار جهان و خلق جهان جمله در هم است

گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب

کاشوب در تمامی ذرات عالم است

گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست

این رستخیز عام که نامش محرم است

در بارگاه قدس که جای ملال نیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند

گویا عزای اشرف اولاد آدم است

ادامه مطلب ...

این زمین پربلا را نام دشت کربلاست

این زمین پربلا را نام دشت کربلاست

ای دل بی‌درد آه آسمان سوزت کجاست

این بیابان قتلگاه سید لب تشنه است

ای زبان وقت فغان وی دیده هنگام بکاست

این فضا دارد هنوز از آه مظلومان اثر

گر ز دود آه ما عالم سیه گردد رواست

این مکان بوده است روزی خیمه‌گاه اهل‌بیت

کز حباب اشگ ما امروز گردش خیمه‌هاست

کشتی عمر حسین اینجا به زاری گشته غرق

بحر اشگ ما درین غرقاب بی‌طوفان چراست

اینک قبهٔ پر نور کز نزدیک و دور

پرتو گیتی فروزش گمرهان را ره‌نماست

اینک حایر حضرت که در وی متصل

زایران را شهپر روحانیان در زیر پاست

اینک سدهٔ اقدس که از عز و شرف

قدسیان را ملجاء و کروبیان را ملتجاست

اینک مرقد انور که صندوق فلک

پیش او با صد هزاران در و گوهر بی‌بهاست

اینک تکیه‌گاه خسرو والا سریر

کاستان روب درش را عرش اعظم متکاست

اینک زیر گل سرو گلستان رسول

کز غم نخل بلندش قامت گردون دوتاست

اینک خفته در خون گلبن باغ بتول

کز شکست او چو گل پیراهن حور اقباست

این چراغ چشم ابرار است کز تیغ ستم

همچو شمعش با تن عریان سر از پیکر جداست

این سرور سینهٔ زهراست کز سم ستور

سینهٔ پر علمش از هر سو لگدکوب بلاست

این انیس جان پیغمبر حسین‌بن علی است

کز سنان‌بن انس آزرده تیغ جفاست

این عزیز صاحب دل اباعبدالهست

کز ستور افتاده بی‌یاور به دشت کربلاست

این حبیب ساقی کوثر وصی بی‌سراست

کز عروس روزگارش زهر در جام بقاست

این سرافراز بلنداختر که در خون خفته است

نایب شاه ولایت تاج فرق اولیاست

این سهی سرو گزین کز پشت زین افتاده است

جانشین شاه مردان شهسوار لافتاست

این مه فرخنده طلعت کاین زمینش مهبط است

قرةالعین علی چشم و چراغ اوصیاست

این در رخشنده گوهر کاین مقامش مخزنست

درةالتاج شه دین تاجدار هل اتاست

این دل آرام ولی حق امیرالمؤمنین

کامکارانت منی نامدار انماست

این گزین عترت حیدر امام المتقین

پادشاه کشور دین پیشوای اتقیاست

پا درین مشهد به حرمت نه که فرش انورش

لاله رنگ از خون فرق نور چشم مرتضی است

دوست را گر چشم ازین حسرت نگرید وای وای

کز تاسف دشمنان را بر زبان واحسرتاست

مردم و جن و ملک ز آه نبی در آتشند

آری آری تعزیت را گرمی از صاحب عزاست

می‌شود شام از شفق ظاهر که بر بام فلک

سرنگون از دوش دوران رایت آل عباست

طفل مریم بر سپهر از اشگ گلگون کرده سرخ

مهد خود در شام غم همرنگ طفل اشک ماست

خاکسارانی که بر رود علی بستند آب

گو نگه دارید آبی کاتش او را در قفاست

تیره گشت از روبهان ماوای شیری کز شرف

کمترین جای سگانش چشم آهوی خطاست

ای دل اینجا کعبهٔ وصل است بگشا چشم جان

کز صفا هر خشت این آیینه گیتی نماست

زین حرم دامن کشان مگذر اگر عاقل نه‌ای

کاستین حوریان جاروب این جنت سر است

رتبهٔ این بارگه بنگر که زیر قبه‌اش

کافر صد ساله را چشم اجابت از دعاست

یا ملاذالمسلمین در کفر عصیان مانده‌ام

از خداوندم امید رحمت و چشم عطاست

یا امیرالمؤمنین از راندگان درگهم

وز در آمرزگارم گوش بر بانک صلاست

یا امام‌المتقین از عاصیان امتم

وز رسولم چشم خشنودی و امید رضاست

یا معزالمذنبین غرق کبایر گشته‌ام

وز تو در خواهی مرادم در حریم کبریاست

یا شفیع‌المجرمین جرمم برونست از عدد

وز تو مقصودم شفاعت پیش جدت مصطفاست

یا امان الخائفین اینجا پناه آورده‌ام

وز تو مطلوبم حمایت خاصه در روز جزاست

یا اباعبدالله اینک تشنهٔ ابر کرم

از پی یک قطره پویان برلب بحر سخاست

یا ولی‌الله گدای آستانت محتشم

بر در عجز و نیاز استاده بی‌برگ و نواست

مدتی شد کز وطن بهر تو دل بر کنده است

وز ره دور و درازش رو در این دولتسرا است

دارد از درماندگی دست دعا بر آسمان

وز قبول توست حاصل آن چه او را مدعاست

از هوای نفس عصیان دوست هر چند ای امیر

جالس بزم گناه و راکب رخش خطاست

چون غبار آلود دشت کربلا گردیده است

گرد عصیان گر ز دامانش بیفشانی رواست

محتشم کاشانی

چه گویم مدح میر دین حسن را

چه گویم مدح میر دین حسن را

دگربار آن حسین پاک تن را

دو نور جوهر زهرا و حیدر

بروز رزم هر یک صد غضنفر

دو شمع از پرتو خورشید اسرار

جهان از نور ایشان شد پدیدار

یکی در خاک و خون آغشته گشته

یکی در زهر جانش کشته گشته

نظام خطّه دنیا از ایشان

نعیم جنت و نیران و رضوان

چو ایشان کشته شو عطار کم گو

که پرگوئی ز میدان کم برد گوی

درین ره نه قدم در خون در آخر

که گردد آن زمان آن یار ظاهر

جهان هیچست و مانند رباطست

فکنده در رباط اینجا بساط است

جهان بر رهگذر هنگامه کرده است

تو بگذر زانکه این هنگامه سرد است

جهان بنگر که تا چون پنج و پنجست

ز مرکز تا محیط اندوه و رنجست

تماشاگاه دان عالم سراسر

تماشائی بکن از وی تو بگذر

گذر کن از تماشا گاه زنهار

وگرنه در بلا مانی گرفتار

ازین معدن که سر کردی تو بیرون

بسی خوردی درین خاک ای پسر خون

چو اصلت خون بود خونت بریزد

کجا پشه ابا صرصر ستیزد

بخواهد ریخت خون جملگی زار

بخون در نه قدم مانند عطار

موافق باش با اهل یقین تو

چو ایشان باش در حق پیش بین تو

موافق شد دلم با عاشقانش

فدا گشتم برای عاشقانش

درین ره صد هزاران سر چو گویست

چه جای گفتگو و جستجویست

ولی راز دگر افتاد ما را

عجب ساز دگر افتاد ما را

هر آنچ آید از آن دلدار خوبست

که او پیوسته انوار القلوب است

قلم راندست در هر چیز کور است

حقیقت اوست بشنو این سخن راست

همه آثار صنع اوست اینجا

بر ما زشت و بد نیکوست اینجا

قدم چون در نهی این بار در راه

مشوی این بار از بود خود آگاه

قدم چون در نهادی راز بینی

یقین سر رشته خود باز بینی

قدم در نه درین ره تا بیابی

جمال یار و سوی او شتابی

چرا درماندهٔ بگشاده این در

اگر مرد رهی زین در تو بگذر

چو دنیا رهگذار آن جهان است

کناری گیر کاینجا هم چنانست

کناری جوی از مردم که یارت

ز ناگاهی بیاید در کنارت

ترا زین کی خبر باشد وزین یار

مگر وقتی که یار آید پدیدار

اگر صبرت بود در آخرت دوست

نماید روی خویش از ظاهرت دوست

مترس از جان و سر اینجایگه تو

که بنماید ترا دیدار شه تو

تو داری در دو عالم جوهر دوست

نمیدانی نمیبینی که کل اوست

چنان دان این سخن گر مرد راهی

که تو اویی و او در تو چه خواهی

ز تو تا دوست راهی نیست بسیار

حجاب تو وجود تست برادر

تو هستی در وجود خویش دریاب

مثال جوهری در عین غرقاب

سخن با تست جمله گر بدانی

همه اسرار و انوار معانی

سخن در عشق و دل بسیار گفتم

حقیقت کل ز دید یار گفتم

سخن چون جمله جانانست اینجا

که پیدا او و پنهانست اینجا

سخن با اوست اینجا هرچه گویم

که سرگردان عشق او چه گویم

حقیقت ای دل اکنون پاک رو باش

ابا جانان تو در گفت و شنو باش

عطار

کیست حق را و پیمبر را ولی

کیست حق را و پیمبر را ولی

آن حسن سیرت حسین بن علی

آفتاب آسمان معرفت

آن محمد صورت و حیدر صفت

نه فلک را تا ابد مخدوم بود

زانکه او سلطان ده معصوم بود

قرة‌العین امام مجتبی

شاهد زهرا شهید کربلا

تشنه او را دشنه آغشته بخون

نیم کشته گشته سرگشته بخون

آن چنان سرخود که برد بی دریغ

کافتاب از درد آن شد زیر میغ

گیسوی او تا بخون آلوده شد

خون گردون از شفق پالوده شد

کی کنند این کافران با این همه

کو محمد کو علی کو فاطمه

صد هزاران جان پاک انبیا

صف زده بینم بخاک کربلا

در تموز کربلا تشنه جگر

سر بریدندش چه باشد زین بتر

با جگر گوشهٔ پیمبر این کنند

وانگهی دعوی داد و دین کنند

کفرم آید هرکه این را دین شمرد

قطع باد از بن زفانی کین شمرد

هرکه در روئی چنین آورد تیغ

لعنتم از حق بدو آید دریغ

کاشکی ای من سگ هندوی او

کمترین سگ بودمی در کوی او

یا در آن تشویر آبی گشتمی

در جگر او را شرابی گشتمی

عطار

هر که پیمان با هوالموجود بست

هر که پیمان با هوالموجود بست

گردنش از بند هر معبود رست

مؤمن از عشق است و عشق از مؤمنست

عشق را ناممکن ما ممکن است

عقل سفاک است و او سفاک تر

پاک تر چالاک تر بی باک تر

عقل در پیچاک اسباب و علل

عشق چوگان باز میدان عمل

عشق صید از زور بازو افکند

عقل مکار است و دامی میزند

عقل را سرمایه از بیم و شک است

عشق را عزم و یقین لاینفک است

آن کند تعمیر تا ویران کند

این کند ویران که آبادان کند

عقل چون باد است ارزان در جهان

عشق کمیاب و بهای او گران

عقل محکم از اساس چون و چند

عشق عریان از لباس چون و چند

عقل می گوید که خود را پیش کن

عشق گوید امتحان خویش کن

عقل با غیر آشنا از اکتساب

عشق از فضل است و با خود در حساب

عقل گوید شاد شو آباد شو

عشق گوید بنده شو آزاد شو

عشق را آرام جان حریت است

ناقه اش را ساربان حریت است

آن شنیدستی که هنگام نبرد

عشق با عقل هوس پرور چه کرد

آن امام عاشقان پور بتول

سرو آزادی ز بستان رسول

الله الله بای بسم الله پدر

معنی ذبح عظیم آمد پسر

بهر آن شهزاده ی خیر الملل

دوش ختم المرسلین نعم الجمل

سرخ رو عشق غیور از خون او

شوخی این مصرع از مضمون او

در میان امت ان کیوان جناب

همچو حرف قل هو الله در کتاب

موسی و فرعون و شبیر و یزید

این دو قوت از حیات آید پدید

زنده حق از قوت شبیری است

باطل آخر داغ حسرت میری است

چون خلافت رشته از قرآن گسیخت

حریت را زهر اندر کام ریخت

خاست آن سر جلوه ی خیرالامم

چون سحاب قبله باران در قدم

بر زمین کربلا بارید و رفت

لاله در ویرانه ها کارید و رفت

تا قیامت قطع استبداد کرد

موج خون او چمن ایجاد کرد

بهر حق در خاک و خون غلتیده است

پس بنای لااله گردیده است

مدعایش سلطنت بودی اگر

خود نکردی با چنین سامان سفر

دشمنان چون ریگ صحرا لاتعد

دوستان او به یزدان هم عدد

سر ابراهیم و اسمعیل بود

یعنی آن اجمال را تفصیل بود

عزم او چون کوهساران استوار

پایدار و تند سیر و کامگار

تیغ بهر عزت دین است و بس

مقصد او حفظ آئین است و بس

ماسوی الله را مسلمان بنده نیست

پیش فرعونی سرش افکنده نیست

خون او تفسیر این اسرار کرد

ملت خوابیده را بیدار کرد

تیغ لا چون از میان بیرون کشید

از رگ ارباب باطل خون کشید

نقش الا الله بر صحرا نوشت

سطر عنوان نجات ما نوشت

رمز قرآن از حسین آموختیم

ز آتش او شعله ها اندوختیم

شوکت شام و فر بغداد رفت

سطوت غرناطه هم از یاد رفت

تار ما از زخمه اش لرزان هنوز

تازه از تکبیر او ایمان هنوز

ای صبا ای پیک دور افتادگان

اشک ما بر خاک پاک او رسان

اقبال لاهوری

حسین‌ین باشلاندێ یاسێ

 

هر کیمسه‌نین وار، باشدا هواسی

گئیسین بۇ آیدا، ماتم لیباسی

گلدی محرّم، آغلار ملک‌لر

یارب حسین‌ین باشلاندێ یاسێ

 

ای شیعه سنده، گل بیر نوایه

آغلا قتیل-ی-کرب-وْ-بلایه

هر دردون اوْلسا، سسله هرایه

دارالشفادی، بزم-ی-عزاسی

یارب حسین‌ین باشلاندێ یاسێ

 

قاره گئییندی، عرش-ی-معلّا

آغلار حسینه، اؤز جدّی طاها

اوْخشار بۇ یاسدا، صدّیقه زهرا

عمّامه الده، حیدر باباسێ

یارب حسین‌ین باشلاندێ یاسێ

 

ائعلان-ی-غمدیر، نور-ی-دوعئینه

شاه-ی-خجسته، بۇ عالمینه

گؤگده بۇلۇدلار، آغلار حسینه

سسلیر بۇ نوعی، زهرا آناسێ

یارب حسین‌ین باشلاندێ یاسێ

 

ماتم لیباسێن، کیمسه گییه‌نده

لبّیک حسینه، دلده دییه‌نده

ائحرام-ی-عئشقی، سئیر ائیلییه‌نده

بزم-ی-عزادور، سعی-وْ-صفاسی

یارب حسین‌ین باشلاندێ یاسێ

 

جنّتده آغلار، آدم حسینه

گؤزیاشێن ائیله‌ر، مرهم حسینه

یکسر فدادور، عالم حسینه

حشرین گۆنۆنده، وار من بُکاسی

یارب حسین‌ین باشلاندێ یاسێ

قوْشار: نادر بابائی

گینه ماه-ی-عزا گلدی

گئییبدیر شیعه‌لر قاره، گینه ماه-ی-عزا گلدی

یئتیشدی موسم-ی-ماتم، نوای نئینوا گلدی

 

حسین‌ین باشلانێب یاسێ، بۇ آیدا شیعه‌لر آغلار

حسینیم وای دییه‌ن دیللر، جاهانی غۆصصه‌ده‌ن داغلار

هامێ پیر-وْ-جاوان باهم، یۆزه گؤز یاشێنی باغلار

بلی ماه-ی-محرّم‌دیر، هامێ درده دوا گلدی

 

بۇ گۆنده مرکب-ی-سلطان، یئتیشدی دشت-ی-مینایه

ائدیب معناده خوْش گلدین، قضا دلبند-ی-زهرایه

بۇیۇردۇ کاروان دۇرسۇن، باخێبدێر قانلێ صحرایه

سوْرا امر ائتدی اخیامی، قۇرۇن حقّده‌ن ندا گلدی

 

باخێب دشت-وْ-بیابانه، یانێر مطلب سوْراغێندا

سوْلۇندا اکبری واردێ، دۇرۇب عبّاسی ساغێندا

رقیّه ناقه اۆستۆنده، علی اصغر قۇجاغێندا

بله‌کده بیر قۇزۇ قۇربان، ره-ی-عئشقه فدا گلدی

 

حسین باخدێقجا اطرافه، سوْلۇبدۇ رنگ-ی-روخساری

اوْلۇبدۇ ناگیران زینب، ائدیبدیر گؤز یاشێن جاری

دئدی قۇربانۇوام قارداش، دئ اسرارین منه باری

نده‌ن اوْل صورت-ی-ماهه، بئله ابر-ی-جفا گلدی

 

بۇیۇردۇ آغلاما زینب، شریک –ی-عهد-وْ-پیمانسان

صبور اوْل هر بلا گلسه، اؤزۆن دریای-ی-ایمانسان

قالار بۇ چؤلده قارداشۇن، ولی سن بۇردا مئهمانسان

اوْ گۆنده‌ن تلّ-ی-زینبده‌ن، صدای-ی-وا اخا گلدی

 

سوْرا عرض ائتدی ای خالق، ال اۆزدۆم دار-ی-دونیادان

روادور کربلا دشتی، باش اوْلسۇن «طور سینا» دان

منیم شیش گوشه قبریمده، اۇجالسێن ناله «یحیی» دان

دئسین وای قبرینه باشسێز، غریب-ی-کربلا گلدی

 

سنین عُشّاقووا یارب، بۇ چؤل باغ-ی-مصفّادور

بۇ عون-وْ-جعفر-وْ-عبّاس، بۇ اکبر شبه-ی-طاهادور

بۇ کلثوم و رقیّه‌مدیر، بۇ زینب دخت-ی-زهرادۇر

بۇ صحرای-ی-بلاخیزه، غریب-وْ-آشنا گلدی

 

اوْلان بۇ کاروانیمده، متاعه ایفتیخاریم وار

قمر طلعت گؤزل سیما، منیم انصار-وْ-یاریم وار

بئشیکده آلتێ آیلێق بیر، علی تک شیرخواریم وار

اگر چه یوْخ دلی امّا، دیله خوردا هۇما گلدی

  

قوْشار: نادر بابائی

ای بلالی زینب

ای بلالی زینب، حاضر اوْل  بلایه

قافله‌م یئتیشدی، دشت-ی-کربلایه

بۇردا ایمتیحان وئرره‌م، دین-ی-یوْلۇندا جان وئرره‌م

ای بلالی زینب، ای بلالی زینب

 

بۇ منای-ی- عئشقین، وار گؤزل صفاسی

یئتمیشه یاخێن وار، مه لقا فداسی

باشلارێندا واردۇر، دین-ی-حقّ هواسی

بۇردا جوش ائده‌ر قانلار، قان ایچه‌رله قۇربانلار

ای بلالی زینب، ای بلالی زینب

 

عهد آلێبدێ منده‌ن، ذات-ی-پاک-ی-جانان

جانیمی ائده‌م بۇ، دین-ی-حقّه قۇربان

قوْیمارام کی نُقصان، تاپسێن عهد-وْ-پئیمان

من وارام سؤزۆم اۆسته، هر بلا گؤزۆم اۆسته

ای بلالی زینب، ای بلالی زینب

 

دیندی گۆلسِتانین، غملی باغبانی

دؤزمه‌رم گؤرنده، آفت-ی-خزانی

قوْیمارام کی سوْلسۇن، بئیله گۆلسِتانی

سۇ یئرینه قان وئرره‌م، باغ-ی-دینه جان وئرره‌م

ای بلالی زینب، ای بلالی زینب

 

گۆللریم بۇ چؤلده، تئشنه سوْلسا سوْلسۇن

قانلا باغبانین، چئشمی دوْلسا دوْلسۇن

گر خزان بۇ عمروم، باغی اوْلسا اوْلسۇن

باغ-ی-دین باهار اوْلسۇن، حکمی پایدار اوْلسۇن

ای بلالی زینب، ای بلالی زینب

 

واردێ بیر ائلیم باش، فیکرینی آتارلار

قانه دین یوْلۇندا، تئشنه لب باتارلار

توْپراقا بۇ چؤلده، قانلارێن قاتارلار

لاله رنگ اوْلار بۇ یئر، شوریله دوْلار بۇ یئر

ای بلالی زینب، ای بلالی زینب

 

اکبریم دۆشه‌ر گۆل، جیسمیده یاراسێ

کربلانی چۇلقار، عطر-ی-دلرُباسی

نعشی اۆسته اوْخشار، شوریله آناسێ

آه-وْ-زار ائده‌ر لئیلا، چؤللره دۆشه‌ر لئیلا

ای بلالی زینب، ای بلالی زینب

 

قاسم-ی-جاوان بۇ، سینه‌مین قراری

یعنی مجتبیٰ‌نین، نازلێ یادگاری

جان وئره‌ر بدنده، زخمی-ی-بی‌شوماری

آغلادار منی آغلار، اوْدلۇ سینه‌می داغلار

ای بلالی زینب، ای بلالی زینب

 

قارداشێم ابالفضل، گؤرسه‌در وفاسین

توْپراقا سالارلار، قامت-ی-رساسین

آرتێرار کنار-ی-علقمین صفاسین

باغ-ی-عئشق اوْلار علقم، عطریله دوْلار علقم

ای بلالی زینب، ای بلالی زینب

 

من اؤزۆم یێخێللام، دلده سوز-وْ-سازیم

سۇ یانێندا قاندێر، آب-ی-دستمازیم

قانلێ قتلگهده، واردێ بیر نمازیم

اؤللـه‌م اوْل نماز اۆسته، عئشق-ی-بی‌نیاز اۆسته

ای بلالی زینب، ای بلالی زینب

قوْشار: تبریزلی تائب

عزا آیێ

وئردی باش حسین‌ین، چون مه-ی-عزاسی

ماسوانی دۇتدۇ، وا حسین صداسی

دۇتدۇ شیعه‌لر ماتم، آچدێلار قارا پرچم

باشلانێب عزاسی، باشلانێب عزاسی

 

تک نه شیعه‌لر بۇ، غمده سینه داغلار

فاطیمه سێزێلدار، اشک عذاره باغلار

ذکر ائده‌ر دمادم، وای حسین وای آغلار

اوْغلۇنۇن عزاسینده، غملی ماجراسینده

آغلار اؤز آناسی، آغلار اؤز آناسی

 

دل دۇلۇر بۇ آیدا، وصف-ی-غم‌فزادور

هر یانا باخێرسان، مجلیس-ی-عزادور

وار اساس-ی-ماتم، هر طرف قرادور

قاره‌پوش اوْلۇب عالم، شیعیان دۇتۇب ماتم

واردێ غم اساسی، واردێ غم اساسی

 

اؤزگه عالم اوْلمۇش، بۇ مه-ی-عزاده

چوْخ اسیر نسیم-ی-درد-وْ-غم فضاده

نغمه‌ی-ی-حسینی، واردێ کربلاده

قان اوْلۇب بۇ آی دیل‌لر، تئشنه لب سوْلۇب گۆللر

قالمایێب صفاسی، قالمایێب صفاسی

 

اوْلسا هانسێ یئرده، گر حسین صداسی

گلسه هانسێ ائوده‌ن، وای حسین صداسی

یوْل سالار اوْ بزمه، فاطیمه آناسێ

سسله‌نر حسینیم وای، نور-ی-دوعئینیم وای

سینه‌ده نواسی، سینه‌ده نواسی

 

فاطیمه سێزێلدار، گؤزده قان‌یاش آغلار

عاریضه آخار چۆن، اشگی بیرباش آغلار

سس وئره‌ر بتوله، جومله داغ داش آغلار

غم آشێب داشێب باشدان، هئی گلیردی داغ داشدان

وای حسین صداسی، وای حسین صداسی

 

اوْخ آتارلا سقّا، اۆسته دسته-دسته

ائیلییه‌رله ساقی، جامینی شیکه‌سته

قوْللارێن سالارلار، نهر-ی-علقم اۆسته

جان وئره‌ر فرات اۆسته، تئشنه لب اوْ دل خسته

سینه‌ده یاراسێ، سینه‌ده یاراسێ

 

شاه-ی-دین الینده، شیرخواره اصغر

تئشنه‌لب سوْلار چۆن، غۆنچه‌ی-ی-گۆل-ی-تر

اوْخ بیچه‌ر اوْ نازیک، حلقینی سراسر

قان دۇرار دوداقێنده، شاه-ی-دین قۇجاغینده

جان وئره‌ر بالاسێ، جان وئره‌ر بالاسێ

 

دوْغرار اهل-ی-کوفه، اکبر-ی-جوانی

نه جوان، نه اکبر، لئیلی‌نین توانی

قانێ گۆلشن ائیله‌ر، دشت-ی-نئینوانی

زولفه قان یاخار لئیلا، اکبره باخار لئیلا

دیلده وای بالاسێ، دیلده وای بالاسێ

 

چوْخ یارا وۇرارلار، قاسم-ی-جوانه

کاکُلین بوْیارلار، ظۆلم الیله قانه

آغلایار آناسێ، گۆنده یانه-یانه

سسله‌نر جاوانیم، سینه ده توانیم

چوْخ اوْلان یاراسێ، چوْخ اوْلان یاراسێ

 

اوج ائده‌ر سپهره، آه-وْ-وای-ی-زینب

نئینوانی چۇلقار، چوْخ نوای-ی-زینب

هم اوْلار آناسێ، همصدای-ی-زینب

سسله‌نر قێزێن زهراء، سس سسه وئره‌ر زهرا

سینه ده نواسی، سینه ده نواسی

 

قوْشار: تبریزلی تائب

حضرت سیّدالشُهدا(ع)‌ین مناجاتی اۇلۇ تانرێ‌یا

دۇتمۇشام جان نقدین الـده وصـل-ی-جـانان ایستـه‌ره‌م

تئشنه جان وئرره‌م مینای-ی-عئشقیده جان ایستـه‌ره‌م

 

دم به دم ائیلـه‌ر تجـلّا پــرتــوی-ی-انــوار-ی-ذات

اوْلمارام موسی کیمی بیر جئلوه ایله محو-وْ-مات

خضر تک بۇ عصریــده آختارمارام آب-ی-حیات

تئشنه‌ی-ی-وصلم کؤنۆل جامین دوْلۇ قان ایسته‌ره‌م

 

تشت-ی-زر ایچره قێزێل قانێم آخار «یحیــی» کیمــی

کــربــلا مئیــدانــی دوْلمــۇش قـانیلـه‌ن دریا کیمــی

زینبیـم اوْلسـۇن پریشــان خاطـر-ی-لیلا کیمــی

پای-ی-بند-ی-زۆلف اکبردیر، پریشان ایسته‌ره‌م

 

طایر-ی-اوج-ی-وفایم، شهپریم تیر-ی-جفا

ائیلـه‌ره‌م روز-ی-ازلـده ائتـدیگیــم عهـده وفا

بۇ لب-ی-عطشانیلـه‌ن اوْللام ذبیحـاً مـن قفا

خنجر-ی-قاتل دمینده‌ن آب-ی-حیوان ایسته‌ره‌م

 

گۆلشن-ی-جیسمیمده زخم-ی-تیر آچێلمێش گۆل کیمی

هر طرف پئیکان دۆزۆلمۆش سینه‌مه سۆنبۆل کیمی

ایستـه‌ره‌م گلسیـن سکینه‌م نالییه بۆلبـۆل کیمی

قتلگه گۆلزارینه مرغ-ی-خوْش الحان ایسته‌ره‌م

 

مین بلایه مُبتلا اوْلسام اگر ایّوب تک

ائیله‌ره‌م صبر، ائتمه‌ره‌م شور-وْ-نوا یعقوب تک

دم به دم، ساعت به ساعت، عاشئق-ی-مجذوب تک

بیــر بلایــه وئرمه‌گه شــوقیله منین جان ایسته‌ره‌م

 

کسـب ائـدیـب مئـرآت-ی-انــوار-ی-محبّتلــه‌ن جلا

اوْلـمۇشــام سرمسـت-ی-جــام-ی-«البـلاءُ لِلـوِلا»

بــزم-ی-وحــدت‌دیر منه بۇ سرزمین-ی-کـربلا

ترک-ی-کثرت ائتمه‌گه، بیر نوک-ی-پئیکان ایسته‌ره‌م

 

بیر طرفده کاکُل-ی-اکبر بوْیانمێش قانیله

بیر طرفده اصغریم سیراب اوْلۇب پئیکانیله

بیر طرف جان وئردی عبّاسیم لب-ی-عطشانیله

بیر طرف اؤز جیسمیمی خاکیله یئکسان ایسته‌ره‌م

 

جئلوه‌گاه-ی-محضرینده ائیله‌ره‌م سعی-وْ-صفا

خئیمه‌گه میقات-وْ-مَشعر، قتلگه کوه-ی-مِنا

ایسته‌ره‌م بیر اکبر-وْ-عبداللّهیم اوْلسۇن فدا

بۇ بلا دشتینده یئتمیش ایکی قۇربان ایسته‌ره‌م

 

شعله‌ی-ی-نار-ی-محبّتله دوْلۇب کانون-ی-دل

وادی-ی-حئیره‌تده لیلا آختارێر مجنون-ی-دل

مجلیسیم خلوت، گؤزۆم یاشلێ، شرابیم خون-ی-دل

گلمه‌گه بۇ بزمه بیر تازه مسلمان ایسته‌ره‌م

 

بیر یئتیش فریادیمه، ای پادشاه-ی-کم سِپَه

زورق-ی-جیسمیم اوْلۇب مستغرق-ی-بحر-ی-گُنَه

گرچی صرّافم ذلیلم رو سییاه

عرصه‌ی-ی-محشرده سنده‌ن الده فرمان ایسته‌ره‌م

 

قوْشار: صرّاف تبریزی

سواره تیغ برق افشان...

سواره تیغ برق افشان الینده فکری دعوا دور

مرصّع دور لجامی، مرکبون زینی مطلّا دور

قزل جوشن وار اگنینده جلال و شأنی اعلا دور

حسین ابن علی روح نبی دلبند زهرا دور

بو وصفیلن گلوب میدان جنگه حیف تنها دور

 

سلاح جنگینون هر قطعه سی میراث سلطانی

رسول اکرمون درّاعه و دستار شایانی

جناب حمزه نون گوهر نشان نُه قبّه قلخانی

علی المرتضی نون ذوالفقار تیز و برّانی

طلابفت و جواهر کوب یک قبضه دو پهنا دور

 

هوایه ذوالجناحون نعل آلتدان کیمیا قالخار

کانّه دنده ی سوهانیدن مغز طلا قالخار

نئجه لاهوته گور ناسوتیدن نور خدا قالخار

سوسوز لبلردن اما کلمه‌ی انّی فدا قالخار

کنایه بو مبارک کلمه دن ذبحاً عظیما دور

 

حسینه خارجی آدی قویوبدور زاده ی هنده

شریحون خط و امضا سیله تکمیل اولدی پرونده

او حکمون رو نوشتین یازدی اوراقه نویسنده

سراسر مملکتده ائتدیلر پخش و پراکنده

حسینون قتلی گویا مسلمینه فرض ایفا دور

 

یزیدون حیطه‌ی حکمینده اسلامی اولان یئرلر

نقاط آسیاده چینه پیوسته نئچه کشور

حدود غربده اقیانوس اطلس، موج آور

شمالاً انتهای سیبریه مرزیدی سرتاسر

جنوباً استوائی خطه تاریخ حکمفرما دور

 

حبش نزدیک خط استواده خاک آفریقا

اروپاده فرنگستانیدن بیر حَد مستثنی

شمالیده وین اطریشده پاتختدور حالا

هنودستاندا پاکستان فعلی خطّه‌ی زیبا

قدیمی نقشه لرده بو ممالک نصف دنیا دور

 

بو وسعتده ممالک ده دهستان واردی شهرستان

گله هرتک تکیندن اون نفر تشکیل تاپار ملیان

فریضه بیلدیلر حکم شریحی مردم نادان

بلا صحراسینه لشکر شتابان اولدی هر یاندان

گوروندی روز عاشورا قشون چوخ موج دریا دور

 

شیوخ نهروان قرآن حمایل آلنی برجسته

سُنین نیزه‌لر بنذر زبان افعی مسته

سه شعبه تیر و پیکان جعبه دانلاردا نئچه دسته

قلجلار سوولانوب قول چمرانوب دامن بئله بسته

امام ئولدورمگه الله اکبر گور نه غوغا دور

 

نقاب اعرفونی آتدی وجه الله جمالیندن

او نابینالر آلسون فائده شمع وصالیندن

یاغاردی دُرّ ابیض لعل و یاقوت اتصالیندن

اولون آگه جماعت سیز حسینون شرح حالیندن

بابام احمد آتام حیدر آنام زهرای کبرا دور

 

ندای اعرفونی دفعتاً ناقص قویوب لشکر

آیاقلار بیر بیرینه دگدی سسلندی اوزنگی‌لر

نئجه آهن دوگنده سسلنور دکان آهنگر

پیاده صف لریندن ظاهر اولدی مختلف سسلر

امامون حجتینه بو هیاهو عذر بی جا دور

 

بو وضع نامناسب شهریاری ائله دی وادار

او قومه بیر نمونه قدرتیندن ائله سین اظهار

بویوردی ایها الجند الشاطین اسکتوا زنهار

واریمدور اقتداریم روحوزی الآن ائدیم احضار

منیم حکمیم تمام انفاس و ارواح ایچره مجرا دور

 

نشست ائتدی او دم رعب امامت نحس دللرده

تصرفله قوروتدی قوّه‌ی روحی بدنلرده

پیاده یا سواره دوردی ساکت دوردوقی یئرده

یونولمیش داش تک هیکل‌لر صف اندر صف برابرده

فنا آیینه سینده هر بیری بیر صورت لا دور

‌ 

بو قدرتلن سیزی ائتدیم مخیّر اوچ سوزه لشکر

گورون ذی نفع سوز هانسیندا اجرا ائیله یین سیزلر

قیتسون یثربه منع ائتمیون تا آل پیغمبر

وئرون یا بیر بیچیم سو تشنه دور تشنه یانور لبلر

و یا گنجیمه گلسون بیر به بیر کیم مرد هیجا دور

 

قبوله یتمدی افسوس شرط اول و ثانی

اوچومجی شرط قانون عرب جلب ائتدی اعدانی

شجاعان مبرّز گلدی دوتدی راه نیرانی

او روباهان کم جرئت تانیدی شیر میدانی

غراب بی هنر هاردان حریف رزم عنقا دور

 

گوروب سعداوغلی تاپماز قصدی بو ترتیبلن انجام

وئروب فرمان یئریندن اوینادی نیروی خون آشام

قشون واحدلری جنگ وجود واحده اعزام

او غیر عادلانه حمله که اونلار ائدوب اقدام

نه قانون عرب طرز رسم ترسا دور

 

نئجه پوره وئرور یای فصلی پشَه شهد ناب اوسته

اونون مثلینده لشکر حمله گتدی اول جناب اوسته

نئجه بیر خشمگین شهباز اوچار فوج غراب اوسته

اونون مثلینده حضرت زیندن قالخوب رکاب اوسته

ملخ دن موردون زنبوردن شیره نه پروا دور

 

دوه‌لر صیحه سی آت شیهه سی آواز واویلا

عربلر سسلنور طبل و دهل گرهاگر اعدا

طنین اندازی دی آفاقه صوت غرّش و عرّا

او ساعتدور اهم ساعت ساعات عاشورا

هامی قدّوسیان حیرتده مشغول تماشا دور

 

هوانی توز دونوب یئللر اسور صحرا اولوب طوفان

زرهلر سسلنور اوخلار یاغور ردّ ائیله ییر قلخان

پاریلدار تیغلر آت دیرناقیندان برق اولور تابان

حسینون صولتی فرداً به فردین ائیله ییب لرزان

گوروندی هرباش اوسته بیر حسین بیر تیغ برّا دور

 

انا بن راکب الرفرف مقیمالعرش بالنعلین

انا بن ضارب السیفین انا بن صاحب الرمحین

انا بن فاتح خیبر انا بن فارس الصفین

انا بن سیّد الکونین با کی العینین

قریشون افتخاری خانه زاد حیّ یکتا دور

 

ابی مخنف دئیر بیر گوشه ده دور دوم تماشایه

حسینون سینه سین گوردیم نشان تیر اعدایه

اوخا پیوند اولوب اوخ تپراقا اوخلار سالوب سایه

یوخیدی یاره سی دالدان دلیلیم وار بو معنایه

او حضرت غیر فرّار اوغلیدور کرّار اعدا دور

 

قناد آچمیشدی اوخدان اوخشیوردی مرغ پرداره

زره منفذلریندن قان آتاردی مثل فوّاره

محاسن مولریندن قان سوزردی زین زرداره

اولوبدور ذوالجناحون سینه بندی سینه ده پاره

بویانمیش راکب و مرکوب چون یاقوت حمرا دور

 

بو حالتدن عجب‌تر حیرت آور بیر بو مطلب دور

اؤلوب قارداشی اوغلی لشکری قانه مخضب دور

قالان تنها اوزی دور بیر قلج دور بیرده مرکب دور

سسینه سس وئرن عورت اوشاقدور بیرده زینب دور

بو اوصافیله اعدا افکن و ضرغام غرّا دور

 

روایتدور چکردی اول جناب هر نعره که دلدن

مبارزلر وئروردی اختیار مرکبی الدن

چکیلدی کوفه سمتیتنه قاچان لشگر مقابلدن

کنار اولدی او ساعت نور حق ظلمات باطلدن

بلی دیجوردن شمس جهان آرا مبرّا دور

 

قیتدی مرکز میداندا دوردی مفخر لولاک

آلیشمیشدی حرارتدن اورک، عطشان دوداقلار خاک

قوری تخته کیمی آغزیندا دیلدن سس اولور ادراک

خطابی لشکر سفیانه من الما دور

 

کئچوردی بیر نفر سیّاح دنیاگرد گردآلود

الینده چوبدست آشفته مو چالاک و ره پیمود

حمایل گردنینده سو دولی بیر قمقمه موجود

غذا و قوتی همیانینده مست باده‌ی مقصود

زمین کربلاده گوردی بیر محشر هویدا دور

*****

او وسعتده بیابانون بساطین دولدوروب لشکر

داغیلمیش حربگاهه قولدی باشدی دوغرانان پیکر

دایانمیش نیزیه بیر سیّد وظلوم و بی یاور

دوداقینده دیلینی گزدیرور گویا که سو ایستر

ولی تشخیص اولونماز پیکری پیکاندور اعضادور

 

چیخارتدی کیسه دن بیر ظرف چوبینه شتابیلن

همان ظرفی لبالب ادی فی الفوری آبیلن

مقابل اولدی سیاح احتراماً اول جنابیلن

ایکی الده تعارف ائتدی عذر بی حسابیلن

دئدی آل ای غریب ایچ بو سوئی خیلی گوارا دور

 

او میراب بهشتی ساقی کوثر دلارامی

کمال لطف ایلن سیّاح الیندن آلدی اول جامی

سوئی سپدی یئره سو ایچمدی بو تشنه هنگامی

ایکی انگشت آرا سیندان ائدوب سیّاحه اعلامی

بویوردی گور نه عالم سیر ائدورسن هانسی ماوا دور

 

امامون امرینه تسلیم اولوب سیّاح خوش کردار

چکیلدی پرده‌ی غفلت گوزیندن کشف اولوب اسرار

باخاندا بیر مکان گوردی مشجر گلشن و گلزار

ریاض جنت فیها عیون تجری الانهار

قدح‌لر الده شربتلن دولی آماده حورا دور

 

دوباره ائیله دی سیّاحی آگه سرّ پنهاندان

توکوب سو جامینه بیر قبضه حضرت ریگ میداندان

قاماشدی مرد سیّاحون گوزی برق درخشاندان

دولی گوردی سو جامین گوهر و لعل فروزاندان

تمام الماس و مرجان و زبرجد درّ لالا دور

 

گورنده بو ایکی اعجازی غیبون پرده داریندن

تعجب ائیله دی شاهون عجایب اقتداریندن

بو ایستی بو عطش بو قدرت و صبر و وقاریندن

ییخیلدی ذوالجناحون اوپدی سُمّ خاکداریندن

دئدی جانیم سنه قربان بو نه سرّ معما دور

 

بویوردی من امام عالمینم ای سعادتمند

فراتی قادرم آب حیاته ائیله‌م پیوند

علی اوغلی حسینم من بلاده شاکر و خرسند

اوزوم اوز رغبتیمله دام عشقه اولمیشام دلبند

شهادت شاهده شیرین‌تر از شهد مصفّا دور

 

بودور علت بو قدرتلن بئله عطشانم ای سیاح

یازیلمیش عهدناممده سوسوز قربانم ای سیاح

مقصرلر پناهی محرم دیوانم ای سیاح

عزاداره جزاده شافع عصیانم ای سیاح

بهشت اهلی دی کیم اهل بکا و او تباکا دور

 

شهادت امری صادر اولمادی سیاحه مولادن

شفاعت قولین آلدی آغلادی گئتدی او صحرادن

دولاندیردی لجام مرکبی حضرت او ماوادن

وداع آخرین قصدیله اندی تلّ بالادن

او تلّی که میان عرصه و اخیام طاها دور

 

خانم زینب دئییر خیمه قباقینده باخوردوم من

گوروم آیا حسینیمله نه رفتار ائیلیه ییر دشمن

سرازیر اولدی بیر تپراقلی طوفان تلّون اوستیندن

گلور توز درک اولونماز بو نه توزدور قوزانور یئردن

توز ایچره آت ایاقینون صدای نعلی پیدا دور

 

تعجب حالیله دقت ائدردیم تا ندور مطلب

یاخونلاشدی توز آیریلدی نمایان اولدی بیر مرکب

آت اوسته پارچا قاندان غیری بیر زاد گورمدیم یا رب

صدا گلدی علیکن السلامی اختی یا زینب

تانیدیم لهجه سیندن کیم حسین بو لفظه گویا دور

 

سیزی اللهه تاپشوردوم بویوردی شاه بی لشکر

داخی یوخ صحبته فرصت منی زهرا آنام گوزلر

فراز عرشدن جدّیم پیمبردور منی سسلر

قیامتده عزاداریم اگر من گئتمسم نئیلر

بو باش بو جان لو پیکر قیمت مقطوع سودا دور

 

ائله سرعتله آت سوردی حسین میدان دعوایه

نه زینب یادینه دوشدی نه باخدی آه لیلایه

دالیجان منده یوز قویدوم گوزی یاشلی او صحرایه

دئدیم قارداش قسم وئرره‌م سنی مظلومه زهرایه

حسین جان بیر توقّف قیل باجون صاحب تمنّا دور

 

حسینین ساخلادی یولدان شرار آهیلن زینب

یول اوسته قول بویون اولدی او شاهنشاهیلن زینب

ائدیبلر رمزلی صحبت ولیّ اللهیلن زینب

قیتدی خیمه سمتینه دل آگاهیلن زینب

او صحبتدن نتیجه هر بلالرده شکیبا دور

 

تمام ائت «یحیوی» تحریره یوخدور خامه ده یارا

فصاحتله بو نظم آبداری ائیله دون انشا

آپارسون فیض سرشارین مجالسده آتان یحیی

چکوب زحمت بساط کربلائی ائتموسن احیا

نقدری واردور آثارون آدون مشمول احیا دور

 

استاد یحیوی

خئیمه‌لر تالاندێ گره‌ک نئیلییه زینب

قوْشۇن خئیمییه دوْلدۇ گره‌ک نئیلییه زینب

قاچێر تلّیده دردین حسینه دییه زینب

 

گلیر آتلێ پیاده خیام اۆستۆنه بیر باش

آتێن شئیهه‌سینده‌ن دۆشۆب لرزه‌یه داغ داش

غَرض تلّه یئتیشدی آیاق یالێن آچێق باش

حسین‌ین گره‌ک اوْردا دۇرۇب سسلییه زینب

 

یۆزۆن مقتله دۇتدۇ اوْب بانوی-ی-گرامی

هارایێنا چاغێردێ نئچه دفعه امامی

حسین هاردا قالێبسان داغێتدێلا خیامی

قَیید خئیمییه قوْیما گله لئشگه‌ر-ی-شامی

کیمی وار گئدیب اوْندان کؤمک ایستییه زینب

 

باجێ صوتینی قارداش چتین حالیده آلدێ

چێخێب یاره‌سی یاددان سراسیمه اۇجالدێ

ایکی اللری اۆسته خدایا نئجه قالدێ

یۆزۆ اۆسته سۆرۆندۆ اؤزۆن مقتله سالدێ

حسین‌ین اوْ زامانێن گؤرۆب اؤلمه‌یه زینب

 

یۆزۆن لئشگه‌ره دۇتدۇ الین قالخێزێب اوْل شاه

بۇیۇردۇ بۇ سؤزۆمده‌ن منیم سیز اوْلۇن آگاه

عرب رسمینه رفتار ائدین لئشگه‌ر-ی-گمراه

منی اؤلدۆرۆن اوّل، قالێر خئیمه‌-وْ-خرگاه

مگر درد ایله دردی دوام ائیلییه زینب

 

دۇرۇب تلّیده زینب باخێر گؤزلری یاشدێ

گؤرۆب بیرده‌ن اوْ خاتۇن هیاهو اۇجالاشدێ

حصار اوْلدۇ چۇخۇر یئر یاغان نئیزه دی داشدێ

اوْ تلّی نئجه اندی، نئجه مقتله قاشدێ

گلیب بی‌کس حسینه کؤمک ائیلییه زینب

 

دئدی لئشگه‌ره یوْخدۇر مگر سیزده مسلمان

نییه یاره وۇرۇرسۇز، گؤرۆرسۆز کی وئریر جان

هوا ایستی قۇم اۆستۆ همی آج همی عطشان

کؤمک یوْخ یارا سایسێز ائدیب غش آپارێب قان

قوْیۇن باری آپارسێن بۇنۇ خئیمییه زینب

 

حسین خئمییه گئتسین عجب قوْیدۇلار ایداد

گؤرۆب زینب-ی-عُلیا قوْلۇن چێمرادێ جللاد

یۆزۆن قاتله دۇتدۇ دئدی ای ائوی برباد

اَوَل گل منی اؤلدۆر اوْلۇم غۆصصه‌ده‌ن آزاد

حسینی قێلێج آلتدا باخێب گؤرمییه زینب

 

بۇ یاره ایله ساغالماز اۇچۇب روحی هاچاندێر

نفَس تنگه دۆشۆبدۆ قالان بیر قۇرۇ جاندێر

یێخێبسان یۆزۆ اۆسته دالی اۆسته دوْلاندێر

بیر آز صبر ائله ظالم الون ساخلا اماندێر

دوْلاندێرسێن اقلا" یۆزۆن قبلییه زینب

 

ائدیب هلهَله اعراب، قیام ائتدی قیامت

چێخێب خئیمه‌سرادن بیر عدّه خانێم عورت

یانێندا بالا قێزلار اَنیب تلّی اوْ ساعت

گؤرۆبله‌ر قوْشۇن ائیله‌ر حسین قتلینه سرعت

ائدیب قاتیله حمله دفاع ائیلییه زینب

شاعر: استاد منزوی

حضرت رقیه(س) شام غریبان گئجه سی

ظۆلمه‌ت گئجه، آی دوْره‌سینه هاله گله‌نده

قوْرخار نئجه شخص اوْلسا، ائدر ناله گله‌نده

 

ایجـاد اوْلـۇنار موختـه‌لیف اشکال-وْ-عجاییب

تلّ اۆسته و یا اینکـه سییـه‌ه چـاله گلـه‌نده

 

ئوز کؤلگه‌سینه باخسا هراسان اوْلۇ اینسان

قوْرخـار گؤزۆنـه، هئیکـه‌ل-ی-ابطالـه گله‌نـده

 

بیلمه‌م اوْ حۆسئینین قێـزی اۆچ یاشـدا رقیّه

نـه حالیلـه گلـدی گئجــه گــوْدالــه گلــه‌نـده

 

وئردی یۇخۇیا دۆشمه‌نی دۇردۇ یوْلا دۆشـدۆ

قوْرخــدۇ دۇتــولا فـرقـه‌یئ جههــالـه گله‌نده

 

حتی ائله گلدی کی اوْنۇ گؤرمه‌دی بیر کس

سیررین دئمـه‌دی، عمّـی‌یه، اطفالـه گلـه‌نده

 

گلمیشدی همان یوْل کی اوْ زهرایئ سه ساله

حتمــه‌ن ایتیـره‌ر سـالک-ی- صـد سالـه گله‌نـده

 

فیکر ائیلمه کیم گتـدی اوْنـۇ مقتلـه بیر بـاش

عاشیق یـوْل ایتیرمـه‌ز رهـئ آمالــه گله‌نــده

 

زهـرا سسینی آلـدێ اوْ قێـز مقصـده چـاتدێ

زهـرایـه اؤزۆن ائیلــه‌دی هــم نالــه گلــه‌نــده

 

سس گلدی قێزیم سینه‌مه گل یاخشێ گلیبسه‌ن

تـۆش اولمـامێسـان شمر-ی-بــد افعـالــه گلـه‌نــده

 

دیققه‌تله باخێب گؤردۆ کی بیر نعشیدی بی‌سر

آهێ گلی چـۆن شعلـه‌‌ی-ی-جـووالـه گلـه‌نــده

 

سالــدێ اؤزۆنـۆ سینـه‌سینه ائیله‌دی فـــریاد

گـــؤر قالـدێ رقیّوْن بـابـا نـه حالــه گلــه‌نــده

 

گاهــی ایاغێــم داشـه دگیب گاه یێخیلدیــم

قان وئردی دیلیـــم دیده‌یئ سیّالــه گلـه‌نـده

 

امما بابا چۆن شمر یۇخۇدۇ باشێمێن اۆسته

صد شوکــر ائیله‌دیم ایندی بۇ مئنواله گله‌نده

 

عالـه‌م منـه رحم ائیله‌دی شمر ائله‌میر امما

تاپشێر منـی بـارێ سـن اوْ قتّـالــه گلـه‌نــده

 

یا قوْیسۇن اؤلۆم یا منی اؤز باشیمه قوْیسۇن

لای لای دئییــم اؤز اصغریمـه حالـه گـلـه‌نـده

 

سۆد گلمیشدی دؤشله‌ری دوْلمێشدێ ربابون

قالمێشـدێ آنـام آیـرێ بیــر احـوالــه گلــه‌نــده

 

بیر سؤزده دئییم قوْی بابا شمرین سیته‌میندن

گؤر ائتدی نه‌لـه‌ر خئیمـه‌ی-ی-ائجلالـه گله‌نـده

 

سجادی یۆزۆ اۆستـه سالێـب چکـدی رداسیـن

اوْد وۇردۇ خییامـه، طمــع-ی-مالـــه گلــه‌نــــده

 

پــر وۇردۇم اۇچــام بیــر طــره‌فه خئیمــه یانانـدا

اوْد شؤعلـه چکیـب دۆشـدۆ، پر-وْ-بالـه گلـه‌نـده

 

یانــدێ اتـه‌گیــم قـارداشێــم عابــد یــانـان اوْددا

یئـر گــؤی سیتـــه‌م-ی-شئمریله زیلزاله گله‌نـده

 

گـوشـواره چێخێنـجـا قـولاغێمـــدان منــی وۇردۇ

بیــداد ائلـــه‌دی غــاره‌ت-ی-امــوالــه گـلــه‌نـــده

 

سیلــی یئــری معلومیــدی، قمچـی یئـری امما

مـعلــوم اوْلـــۇ ویــرانییـــه، غسّــالـه گلــــه‌نـــده

 

غاره‌ت سیتــه‌میـن «منزوی» یاد ائلـه‌ییب آغــلار

سـارِیقلــه‌ر الـــی صفحــه-ی-«آماله» گلــه‌نـــده

شاعر: استاد منزوی

حضرت زینب(س)‌ قتلگاهدا قارداشێنا سؤیله‌ییر

سنه یا حسین یۆزۆمده‌ن، آچێلان نقابیم آغلار

باشێم اۆسته ذرّه ذرّه، دۆشه‌ن آفتابیم آغـلار

 

اۆره‌گیمده مه جمالون، اێشێقێن گؤره‌ن گؤزۆم وار

منه بیر چێراغ-ی-شب‌دیر، بۇ چێراغه نه سؤزۆم وار

گئجه‌لر یۇخۇ یوْخۇمدۇر، کی قاباقدا گۆندۆزۆم وار

اوْ بلالی گۆندۆزۆمه، شب-ی-ماهتابیم آغلار

 

یارالێ باشۇن جیداده، ائلییه‌ن زمان تجلّا

من-ی-بینوایه تاریک، اوْلۇ روشنای-ی-دونیا

ائله یاندێران دیلیله، دییه‌ره‌م حسین حسین وای

اۇجالان سسیمه مُلحق، اوْلۇر اؤز خیطابیم آغلار

 

نه قده‌ر ساغام بلاده‌ن، غم-وْ درد دیر حوالَم

ائله کی گؤزۆم یۇمۇلدۇ، قۇتارۇب کسیلدی نالَم

منی قوْیدۇلار مزاره، دوْلانۇر مدار-ی-عالم

لَحد آلتدا توتیا تک، تؤکۆله‌ن تُرابیم آغلار

 

گؤزۆمۆن یاشێ غموندا، قارا مُشگنابه بنزه‌ر

تؤکۆله‌نده سینوْن اۆسته، دوْلانۇر گۆلابه بنزه‌ر

دوْلاشێبدێ گردنیمه، هؤرۆگۆم طنابه بنزه‌ر

اوْ طنابه قوْللارێمدان، وۇرۇلان طنابیم آغلار

 

تؤکه‌ر اوْل قلم‌لری کی ورقه قارا مُرکّب

اوْ قارا مُرکّبیله اوْلۇ شرح-ی-حال زینب

قلمون گُزارشینده‌ن اوْخۇناندا غملی مطلب

خبر-ی-مُصیبتیمده یازێلان کیتابیم آغلار

 

داغێداندا اشگ-ی-توفان، یئره چشم-ی-غم نیگاهیم

اوْنۇ خُشک ائده‌ر اۆره‌کده‌ن چێخان آتش-ی-سییاهیم

ایکی ضدّیله‌ن موافق اوْلۇر ابر-ی-دود-ی-آهیم

اوْدۇلان سۇ اۆسته شبنم، اَله‌یور سحابیم آغلار

 

حَرم اهلینین صفینده‌ن گلیر هر بیری نوایه

وئری کاروان-ی-ماتم، اوْنۇلان صدا-صدایه

هامۇدان چوْخ آغلارام من، اوْ نوای دلرُبایه

کی گۆناه‌سیز بالاسێ، وۇرۇلان ربابیم آغلار

 

سنی سسله‌ره‌م برادر منیله دانێش جیداده

سسیوی ائشیتمه‌ره‌م چون، گلیره‌م فغان-وْ-داده

اوْ محاسن-ی-شریفون نئجه تیتره‌یور هواده

ائده‌ر اضطراب اوْنۇن تک، دل-ی-پیچ-وْ-تابیم آغلار

 

قوْشار: حاج عبّاسقلی یحیوی اردبیلی(تاج‌الشُعرا)

حضرت زینب(س) قتلگاهدا اوْخشایێر

زینبـَم بیاباندا لئشگریمی آختاررام

خئیمه‌لر یانان یئرده معجریمی آختاررام

 

هر مکاندا بیر کؤهنه سقف‌سیز بنا گؤرسه‌م

پایه‌سی شکست اوْلمۇش خانه-وْ سرا گؤرسه‌م

یا حصاری ویرانه قصر-ی-غم‌فزا گؤرسه‌م

یا خرابه مسجدده‌ن هاردا بیر نما گؤرسه‌م

چون ایتیرمیشه‌م، اوْردا؛ گؤهریمی آختاررام

 

بیرده گر یوْلۇم دۆشسه، کربلا میناسینه

یۆز قوْیۇب سۆرۆننه‌م من قتلگاه آراسینه

گؤز تیکیب حسین بیلله‌م زینبین دواسینه

تا قوْیام قارا مرحم زۆلفده‌ن یاراسینه

قان ایچینده صد پاره پئیکریمی آختاررام

 

پر آچێب اگر گؤرسه‌م برگ-ی-نخل خرماده

قارداشێم بئله بیلله‌م پرچم ائتمیش آماده

گؤزلریم دۆشه‌ن وقته سرو قد شمشاده

نامدار ابالفضلین قامتی دۆشه‌ر یاده

صاحب علم، غیرت پروریمی آختاررام

 

هانسێ شاهێ گؤرسه‌م من موکب-ی-جلالتله‌ن

دوره‌سین آلێب لئشگر حُرمت-ی-نهایتله‌ن

پرچمین وزیر آچمێش باشێ اۆسته عزّتله‌ن

گوزلریم گزه‌ر صف صف مُنتهای-ی-دقّتله‌ن

اوْردا فضل-وْ-عبّاس-وْ-جعفریمی آختاررام

 

گر مله‌ر قۇزۇ گؤرسه‌م آیرێلێبدێ مادر ده‌ن

آوچێلار قاباغێندا صیدلر اگیب گرده‌ن

بچّه آهو آوازین من ائشیتسه‌م هر یئرده‌ن

خۇردا قێزلارێن آللام سس‌لرین اوْ سسله‌رده‌ن

چؤللــره قاچان آهو گؤزلریمی آختاررام

 

یاتمارام اوْلۇن شاهد، ای اێشێقلێ اۇلدۇزلار

صبح اوْلۇنجا سیزلر تک قاللام هر گئجه بیدار

آغلارام یۇخۇم گلمه‌ز بیلمیسیز نه دردیم وار

آی چێخاندا دیسگیننه‌م چون بالام آیا اوْخشار

آسمـاندا مـه پئیکر اکبریمی آختـاررام

 

قۇشلارێن نئجه صیّاد لانه‌سین ائده‌ر تالان

ائتدیله‌ر اوْ قۇشلار تک، آشیانه‌می ویران

آشیانیم اوْد دۇتدۇ قاچدێ چؤللره طفلان

من اوْدۇر همان گۆنده‌ن اوْلمۇشام بئله نالان

دلشیکسته مرغان-ی-بی‌پریمی آختاررام

 

قوْشار: حاج عبّاسقلی یحیوی اردبیلی(تاج‌الشُعرا)

عاشوار گئجه‌سی و ایمامین انصاری

گؤگده‌ن شب-ی-عاشورا، نورانی لوا گلدی

پرچمده یازێلمێشدێ، نام-ی-شُهدا گلدی

 

یوم-ی-غم-ی-تاسوعا، گۆن باتدێ باشا یئتدی

حضرت اوْ جماعت‌له‌ن ایقدام-ی-نماز ائتدی

بیر عدّه نماز اۆسته‌ن گیزلینجه دۇرۇب گئتدی

اصلا اوْ گئده‌نله‌رده‌ن نه سس نه صدا اوْلدۇ

 

بیعت گؤتۆرۆب حضرت، قتلین دئدی منبرده

مشعل‌لر اوْلۇب خاموش ظۆلمت توْخۇدۇ پرده

گئتدی اوْ قارانلۇقدا بیر دسته‌ی-‌ی-دیگرده

ثابیت قالان انصاره تحسین-ی-خدا گلدی

 

بیگانه-وْ-نامحرم، ترک ائیله‌دی جانانی

تشکیل تاپێب ناگه بیر مجلیس-ی-روحانی

جمع ائتدیله‌ر اوْل بزمه دلداده احبّانی

یئتمیش ایکی جاندان بیر آواز-ی-وفا گلدی

 

بیر خطبه اوْلۇب جاری لبهای-ی-امامتده‌ن

آچدێ علنی پرده اسرار-ی-شهادتده‌ن

گؤرسندی عجب عالم، اوْل وقتیده حضرتده‌ن

«العلم» یقین اۆسته، رؤیتله قوا گلدی

 

انگشت-ی-مبارکله رد ائتدی حجاباتی

ائندیردی اشارئیله‌ن، گؤگده‌ن یئره جنّاتی

جنّتده شهیدانین گؤرسه‌ندی مقاماتی

اوْردا نظره قصر-ی-یاقوت-وْ-طلا گلدی

 

بیر خئیمه کی اوْلمۇشدۇ زهراء قێزێنا تسلیم

اوْغلانلارێنا مشق-ی-دعوا ائله‌یور تعلیم

سلطانه بۇ طرزیله صبّاح ائده‌سوز تعظیم

گؤرسۆن آتامۇن اوْغلۇ منده‌نده فدا گلدی

 

نصف-ی-شبیدی حضرت چێخمێشدێ مصلّایه

قصد ائیله‌دی تا گئتسین دیدار-ی-احبّایه

دۆشدۆ یوْلۇ خرگاه-ی-صدّیقه صُغرایه

ناگاه قۇلاغێنا آشفته نوا گلدی

 

بهت عالمی یۆز وئردی خئیمه قاپێسێن آچدێ

ناگاه اوْ باجێ قارداش بیر نوعی قۇجاقلاشدێ

اوْل خۇرداجا قۇربانلار بۇ حالته آغلاشدێ

هم ناله-وْ-افغانه، سکّان-ی-سما گلدی

 

شاعر:تاج الشعرا یحیوی