به بام بر شده ام از سپیده ی تو بگویم
اذان به وقت گلوی بریده ی تو بگویم
اذان به وقت گلویی که قطعه قطعه غزل شد
غزل غزل شدهام تا قصیدهی تو بگویم
غزل غزل شدهام ای شهید عشق که چون گل
ز عاشقان گریبان دریدهی تو بگویم
هزار مرتبه آتش شدم نشد که غروبی
ز خیمههای به آتش کشیدهی تو بگویم
خوشا خوشا به نمازی که حمد، مدح تو باشد
به جای سوره، صفات حمیدهی تو بگویم
به بام بر شدهام با عقیق، آینه، سبزه
مگر ز دیدن ماه ندیدهی تو بگویم
به بام بر شدهام تشنه با صدای بریده
اذان به وقت گلوی بریدهی تو بگویم